amozzabanB



۱-ساده بگیرید
این یکی از مهمترین مراحل آموزش زبان انگلیسی به مبتدیان است. بسیاری از معلمان بیش از حد از زبان انگلیسی برای بیان دستورالعمل ها، تمجید و سایر بازخوردها استفاده می کنند. به عنوان مثال، گفتن: You guys, now we’re going to look at a new structure today so let’s get those textbooks out” در یک کلاس مبتدی باعث می شود زبان آموزان احساس کنند شما از کره مریخ آمده اید.

بهتر است چیزی شبیه به این را امتحان کنید: ؟Take out your textbooks. Okay” و اگر در کشوری که شما در آن آموزش می دهید از نظر فرهنگی مناسب است، می توانید علامت OK را نشان دهید. حرکات بسیار مهم هستند و به مبتدیان کمک می کنند درک بهتری از حرف های شما داشته باشند. اگر در حال آموزش زبان انگلیسی به مبتدیان صفر هستید، این نکته زندگی شما را نجات خواهد داد.

۲- مطمئن شوید حرف های شما را درک می کنند
یکی از اشتباهات معمان تازه کار که به آموزش زبان انگلیسی می پردازند این است که، فرض می کنند زبان آموزان درس یا دستورالعمل های کلاس را درک می کنند. در اولین جلسه کار با مبتدیان، بزرگسالان یا کوکان، ممکن است زبان آموزان به شیوه آموزش غربی که در آن دانش آموزان در صورتی که سوالی داشته باشند دست خود را بالا می برند، عادت نداشته باشند.

آنها ممکن است از اینکه در مقابل کلاس سوالی بپرسند خجالت بکشند و ترجیح دهند سکوت کنند. برای تدریس زبان انگلیسی به مبتدیان، باید بتوانید زبان بدن زبان آموزان آنها را بخوانید و وقتی از آنها می پرسید متوجه شدید یا نه؟ از روی رفتارشان جواب واقعی را پیدا کنید.

۳- برای تمرین به آنها زمان لازم را بدهید
در کلاس های مبتدی ESL، شما نمی توانید انتظار داشته باشید که زبان آموزان فوراً مطالب را یاد بگیرند. شما باید مثال های زیادی ارائه دهید، و مطمئن شوید که درس را درک کرده اند سپس وقت کافی برای تمرین آنچه به آنها آموخته اید، را در اختیارشان قرار دهید.

برای آموزش زبان انگلیسی به مبتدیان، این به معنای مجبور کردن زبان آموزان به چندین بار گوش کردن و تکرار کردن ساختارها و انجام تمرین به صورت جداگانه یا با سایر زبان آموزان است. حتماً به آنها بگویید طبیعی است که در طول تمرین اشتباه کنند، و لازم نیست خود را تحت فشار قرار دهند.

۴- نمایش دهید، نگویید
یکی از روش های آموزش زبان انگلیسی به مبتدیان نشان دادن است. زبان آموزان می توانند با استفاده از نشانه های بصری آنچه که می خواهید به آنها بگویید، را بهتر درک کنند. در واقع نشان دادن بهتر از آموزش کلامی است.

بنابراین به جای گفتن let’s learn the passive tense” سعی کنید با استفاده از مثال های واضح از ساختارهای زبان مورد نظر، تصاویر، نمایش های کوتاه و حرکات اغراق آمیز، اصول زبان انگلیسی را به آنها بیاموزید.

۵- همیشه زبان آموزان خود را تشویق کنید
این یکی دیگر از نکات مهم در آموزش انگلیسی به مبتدیان است. اگر کسی جواب نادرستی داد، فریاد نزنید: You’re wrong!” هرگز وهرگز زبان آموزان را در مقابل بقیه خجالت زده نکنید. زیرا این رفتار شما می تواند او را از زبان انگلیسی برای همیشه متنفر کند. درعوض، سعی کنید با تشویق زبان آموزان خود، حتی وقتی اشتباه می کنند، فضای دوستانه ای در کلاس ایجاد کنید.

به عنوان مثال، هنگام آموزش زبان انگلیسی به مبتدیان، اگر زبان آموز کلمه را درست گفت اما فقط آن را اشتباه تلفظ کرد، در جواب چیزی مانند Okay, good!” را بگویید و سپس کلمه را با تلفظ صحیح تکرار کنید تا هم زبان آموز را خجالت زده نکرده باشید و هم تلفظ درست را به بقیه کلاس یاد داده باشید.


۱- چینی
زبانی که بیشترین تعداد صحبت کننده را در جهان دارد و سخت ترین زبان برای یادگیری فارسی زبانان است‌. اگر قصد سفر به کشورهای آسیایی را دارید، چینی یکی از بهترین زبان ها برای یادگیری است. در واقع این زبان جزء غیر عادی ترین زبان هاست و ۳۰ زبان دیگر را در خود جای می دهد. ماندارین نیز به طور گسترده در جهان صحبت می شود. تمام این زبان ها به دلیل ادبیات و نوشتار یکسان، چینی محسوب می شوند. دیگر نمونه های شناخته شده، Wu و Cantonese می باشد.


منابع همچنین نشان می دهند که سیستم صدایی در چینی با بیان های مختلف انجام می شود که همین امر باعث نشان دادن معنای متفاوت در کلمات می شود، در حالیکه ممکن است از نظر صدا (حروف صدادار و بی صدا) کاملا یکسان باشند. زبان چینی مدرن و استاندارد چهار لحن دارد، در حالیکه تعداد لحن ها در cantonese، شش تا می باشد. چیزی که در مورد این زبان جالب است، این است که کلمات چینی تک هجایی هستند.


۲- ژاپنی
یکی دیگر از سخت ترین زبان ها برای یادگیری، زبان ژاپنی است که از سه سیستم نوشتاری مجزا استفاده می کند: کاتاکانا، هیراگانا و کانجی. (اگر شما جزء طرفداران این زبان باشید، احتمالا کلمات و عباراتی را به ژاپنی بلدید.)


در بیشتر زبان های آلمانی و رمانتیک، ترتیب کلمات در یک جمله بسیار مهم است؛ مثلا زبان انگلیسی را در نظر بگیرید. برای سوال پرسیدن ترتیب کلمات به صورت is it” می باشد، در حالیکه در خبری it is” درست است و باعث ایجاد تفاوت در معنا می شود. در ژاپن، این تغییرات با اضافه کردن یا تغییر دادن انتهای کلمات ایجاد می شود و به همین دلیل است که یادگیری آن کمی سخت می باشد. کلمات ژاپنی نیز مثل کلمات فارسی ریشه دارند که به آن بدنه لغت می گویند. همچنین دارای پیشوند نیز می باشند که با تغییر پیشوندها، می توان معنی کلمه را به طور کامل تغییر داد.


این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

زکات علم، نشر آن است. هر

وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.

همچنین

وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق

بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.


این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!

اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.

همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.


بخش ۱- تلفظ های تان را بهبود ببخشید.۱- سعی کنید هنگامی که لغات فرانسوی را بیان می کنید؛ حرکات زبان تان را کنترل کنید. به دلیل عدم وجود مصوت مرکب در زبان فرانسه، زبان شما خیلی بیشتر از حرف زدن به انگلیسی حرکت می کند. حرکت بیش از حد زبان باعث می شود گفتار شما به شدت برجسته تر به نظر برسد.
سعی کنید در هنگام صحبت نوک زبان خود را در پشت دندانهای پایین جلویی قرار دهید. دهان خود را کمتر باز کنید، و بگذارید لب و فک شما کار تلفظ کلمات را انجام دهد.صحبت کردن در مقابل آینه می تواند به شما در حرکت صحیح حرکت دهان و زبان کمک کند. همچنین می توانید حالت لب و دهان فرانسوی زبان های بومی را هنگام تلفظ هر حرف تماشا کنید و سعی کنید حرکات دهان و صورت شان را تقلید کنید.۲- صداهایی را که در زبان انگلیسی وجود ندارند را بیشتر تمرین کنید. حروف eu ، u و r در زبان فرانسه صداهایی ایجاد می کنند که شبیه صداهای زبان انگلیسی نیست. عدم توانایی تلفظ صحیح این حروف می تواند کل تلفظ تان را خراب کند.
برای درست بیان کردن صدای u ، صدای eee را ایجاد کنید، سپس لب های تان را جمع کنید تا یک صدای ooo مانند ایجاد شود. این کار را آنقدر تمرین کنید تا بتوانید بدون شروع صدای eee صدای u را بیان کنید.در زبان فرانسوی r از پشت گلوی شما تلفظ می شود ، شبیه ch در کلمه ی اسکاتلندی loch”.۳- برنامه های تلویزیونی فرانسوی را تماشا کنید و مکالمات را تقلید کنید. می توانید نمایش های تلویزیونی فرانسوی را که به صورت آنلاین پخش می شوند، به طور رایگان تماشا کنید. سرویس پخش ویدیوی مورد علاقه شما همچنین ممکن است فیلم ها و نمایش های تلویزیونی به زبان فرانسوی را در دسترس تان قرار بدهد. این نمایش ها می توانند ایده بهتری در مورد چگونگی صحبت مردم فرانسه با یکدیگر به شما ارائه دهند.
برنامه های خبری ، نمایش مسابقات و مصاحبه های واقعی؛ این فرصت را به شما می دهند که افراد غیر بازیگر را در حال صحبت تماشا کنید. این می تواند به شما در یادگیری مکالمه غیر رسمی و عامیانه کمک کند.۴- برای این که بتوانید به نرمی بین کلمات فرانسوی حرکت کند؛ از پیوستگی ها استفاده کنید. این پیوندها و پیوستگی ها بخشی از دلایلی است که فرانسوی صاف و ملودیک به نظر می رسد. هنگامی که در یک مکالمه فرانسوی کلمه ها را پشت سر هم بیان می کنیم؛ بیشتر کلمات فرانسوی به جای آن که بین کلمات به صورت خشن قطع بشود، با استفاده از رابط ها ترکیب می شوند. این بدان معناست که بعضی از حروف که معمولاً ساکن هستند برای هموار کردن گذر از کلمه به کلمه ای دیگر؛ تلفظ می شوند.
به عنوان مثال ، جمله ی vous êtes dans un grandion را بگیرید. اگر همه کلمات را به صورت جداگانه تلفظ کنید ، جمله ای را بیان می کنید که چیزی شبیه به voo ett dahn un grahn ahveeohn” است. در حالی که هر کلمه به طور صحیح تلفظ می شود، ولی مطمئن باشید که این جمله مانند جمله های فرانسوی به نظر نمی رسد. اگر آن را با استفاده از پیوند دادن کلمات به یکدیگر بیان کنید، چیزی که شنیده می شود بیشتر مانند voo zett dahn zun grahn ahveeohn” .قوانین مربوط به پیوند لغات همیشه شهودی نیست. برای درک درست آن فقط تمرین لازم است. به طور کلی ، سعی کنید هموار و پیوسته حرف بزنید تا به راحتی از یک کلمه به کلمه دیگر بروید.


راز شماره ۱- Listening
ذهن مانند چتر نجات است. تنها در صورت باز بودن کار می کند.

سر جیمز دیوار، دانشمند (۱۸۷۷-۱۹۷۷)

برای تلاشی که برای تسلط بیشتر بر زبان انگلیسی انجام می دهید به شما تبریک می گوییم. بسیاری از زبان آموزان ESL می خواهند بدانند آیا می توانند مانند یک انگلیسی زبان بومی انگلیسی صحبت کنند؟ پاسخاین سوال مثبت است!

آیا این هدف به راحتی تحقق می یابد؟ خیر، اما ممکن است.

ما معتقدیم که شما این مقاله را مطالعه می کنید، زیرا آمادگی و علاقه لازم برای یادگیری را دارید. آیا این در مورد شما صدق می کند؟ به اهداف خود در این زمینه می رسید اگر:

الف) دست از تلاش برندارید، و

ب) از ایده ها و مفاهیم جدید استقبال کنید.

اگر آنچه در اینجا به شما پیشنهاد می کنیم را انجام دهید، در زبان انگلیسی پیشرفت خواهید کرد.

راز شماره ۱: اگر می خواهید روان صحبت کنید، ابتدا باید:

گوش کنید ، گوش کنید، گوش کنید،

و بعد…

بیشتر گوش کنید!

این اولین کاری است که هنگام یادگیری یک زبان جدید انجام می دهید – و برای خوب صحبت کردن کاملا ضروری است.

تعجب کردید؟ اما این واقعا درست است. هرچه بیشتر گوش کنید، زودتر روی زبان انگلیسی مسلط خواهید شد. گوش کردن همچنین به تقویت یک لهجه بهتر (طبیعی تر) منجر خواهد شد.

بسیاری از زبان آموزان به ما می گویند، متوجه نمی شویم. چگونه گوش کردن به ما کمک می کند تا بهتر صحبت کنیم؟ ”

خوب، چگونه یاد گرفتید که به زبان اول خود صحبت کنید؟ وقتی کودک بودید، آیا والدینتان گرامر زبان مادریتان را به شما آموزش دادند؟ آیا در حالیکه مشغول خزیدن روی زمین بودید سعی کردند به شما یاد دهند که بخوانید یا بنویسید؟

البته که نه! آنها فقط با شما، با یکدیگر، و با بسیاری از افراد دیگر صحبت کردند.

و شما چه کردید؟ گوش کردید!

بعضی وقت ها منفعلانه گوش می دادید و بعضی اوقات آگاهانه گوش می دادید و به صداها، ریتم ها و الگوهای گفتاری که در اطراف شما بودند توجه می کردید و سعی در فهم آنها داشتید.

نکته مهم این است که شما در زبان مادری خود غوطه ور شده بودید- به عبارت دیگر زبان شما را احاطه کرده بود. شما مثل یک ماهی بودید که در آب شنا می کرد.

بمدت چند سال، شما همچنان به گوش دادن ادامه دادید. سپس، سرانجام، (احتمالاً در حدود ۲ سالگی) شروع به صحبت کردن کردید. همه از این موضوع بسیار هیجان زده بودند، از جمله خود شما – اما به یاد داشته باشید – در آن زمان، شما برای یک مدت زمان طولانی فقط گوش کرده بودید!

اول گوش کردید؛ بعد صحبت کردید حتما می گویید این یک موضوع بدیهی است” ؟ بله، اما این یک رابطه بسیار مهم است. اجازه دهید یک داستان برایتان تعریف کنم.

روزی روزگاری، یک مرد ژاپنی باهوش بود که در زمان آلبرت انیشتین زندگی می کرد. ( آنها دوستان خوبی بودند.)

در دهه ۱۹۳۰، این مرد با استعداد چیزی که روش یادگیری زبان مادری” نامید را کشف کرد. شینیچی سوزوکی در کتاب خود: Nurtured By Love توضیح داده است که چگونه نحوه یادگیری زبان در افراد مختلف را درک کرده است. یک روز ناگهان متوجه شد که همه بچه های ژاپنی می توانند به زبان ژاپنی صحبت کنند!” (۱) البته این موضوع برای همه بدیهی به نظر می رسید، و بعضی اوقات وقتی او این را اعلام کرد، به او نگاه های عجیبی می کردند. اما منظور او این بود که انسان از یک توانایی طبیعی و استعدادی” برای یادگیری یک زبان پیچیده و دشوار برخوردار است – آن هم فقط با گوش دادن به آن!

او به این نتیجه رسید که بین چگونگی دریافت اطلاعات” و نحوه تولید آن” ارتباط خاصی وجود دارد. او مربی ویالون بود و شروع به استفاده از این روش یادگیری زبان برای آموزش ویالون به کودکان خردسال (۳ و ۴ ساله!) کرد. در ابتدا، به آنها اجازه داد تا به مدت چند هفته فقط به موسیقی خاصی گوش دهند. بعد از مدتی آنها توانستند آن قطعه را اجرا کنند – بدون اینکه حتی خواندن موسیقی را یاد گرفته باشند.

این روش یادگیری به عنوان روش شینیچی مشهور شد و در حال حاضر در گوشه وکنار جهان استفاده می شود.

منطقی به نظر می رسد، نه؟ ابتدا گوش می دهیم، بعد صحبت می کنیم، بعد می خوانیم و بعد می نویسیم. اما اول گوش می دهیم. این یک نظم طبیعی است.

” کسی که هرگز اشتباه نکرده است، هرگز چیز جدیدی را امتحان نکرده است.”

آلبرت انیشتین


۱- مکالمه ، مکالمه ، مکالمه. اگر برای یادگیری یک زبان جدید میانبری وجود داشته باشد، این است: مکالمه طولانی و مداوم با افرادی که بیشتر از شما به آن زبان مسلط هستند. یک ساعت مکالمه (با تصحیح شدن و فرهنگ لغت به عنوان مرجع) به اندازه پنج ساعت آموزش در کلاس درس و ۱۰ ساعت آموزش خود خوان ارزش دارد.

چند دلیل برای این مسئله وجود دارد. اولین دلیل انگیزه است. برقراری ارتباط با یک شخص زنده که درمقابل شما ایستاده از یک کتاب یا برنامه صوتی که در رایانه شما است بسیار ترغیب کننده تر خواهد بود.


دلیل دوم این است که زبان چیزی است که باید پردازش شود، نه حفظ. من متخصص یادگیری زبان نیستم، اما طبق تجربه من ۱۰۰ بار نگاه کردن و به خاطر سپردن یک کلمه در یک کتاب یا از طریق فلش کارت به اندازه استفاده از یک کلمه در مکالمه واقعی موثر نخواهد بود.

من اعتقاد دارم دلیل این امر این است که ذهن ما اولویت بیشتری را به اتفاقاتی می دهد که شامل تجربیات واقعی انسانی و اجتماعی هستند، خاطراتی که عواطف با آنها گره خورده است. به عنوان مثال، اگر من به دنبلا فعل to complain” باشم و آن را در یک جمله رو به یک دوست جدید به کار ببرم، احتمالاً در آینده همیشه آن کلمه را با آن موقعیت و گفتگوی ویژه ای که با آن شخص داشتم مرتبط خواهم کرد. در حالی که من می توانم همان کلمه را ۲۰ بار با فلش کارت تمرین کنم، و حتی به درستی یاد بگیرم، اما با توجه به اینکه آن را در عمل به کار نبرده ام احتمالا معنی خاصی برای من نخواهد داشت و براحتی فراموش خواهد شد.

۲- اولویت با شدت مطالعه است نه طول آن. منظور من این است که مطالعه یک زبان چهار ساعت در روز به مدت دو هفته، از یک ساعت مطالعه در روز به مدت دو ماه برای شما سودمندتر خواهد بود. این یکی از دلایلی است که باعث می شود افرادی که در کلاس های زبان شرکت می کنند هرگز چیزی یاد نگیرند. زیرا آنها فقط ۳-۴ ساعت در هفته آموزش می بینند و اغلب بین کلاس ها چند روز فاصله وجود دارد.

زبان به تکرار زیاد، تجربیات مرجع فراوان و تعهد و سرمایه گذاری مداوم نیاز دارد. بهتر است یک دوره خاص از زندگی تان را به آن اختصاص دهید، حتی اگر فقط ۱-۲ هفته باشد و ۱۰۰٪ خود را وقف زبان کنید، تا اینکه در طول ماه ها یا حتی سال ها آن را نصفه و نیمه یاد بگیرید.

۳- کلاس ها اعصاب خورد کن و اصراف در وقت و پول شما هستند. با در نظر گرفتن همه موارد، به نسبت زمان و تلاشی که صرف کلاس های گروهی می کنید، بازده چشم گیری دریافت نخواهید کرد. دو دلیل برای این مشکل وجود دارد. اولین مورد این است که سرعت پیشرفت کلاس به ضعیف ترین زبان آموز کلاس بستگی دارد. دوم این که یادگیری زبان یک فرآیند نسبتاً شخصی است – به طور طبیعی افراد برخی از کلمات یا موضوعات را ساده تر از دیگران می آموزند، بنابراین یک کلاس نمی تواند به نیازهای شخصی تک تک زبان آموزان پاسخ بدهد.

به عنوان مثال، وقتی در کلاس های زبان روسی شرکت می کردم، با توجه به اینکه قبلاً اسپانیایی یاد گرفته بودم صرف فعل ها برایم ساده بود. اما برای یکی از همکلاسی های انگلیسی زبانم کاملاً چالش برانگیز بود. در نتیجه، در طول کلاس باید منتظر او می ماندیم. یک همکلاسی آلمانی هم داشتم که با سرعت بیشتری حتی نسبت به من زبان روسی را یاد می گرفت بنابراین من وقت او را می گرفتم. در واقع هرچه کلاس بزرگتر باشد، کارایی کمتری خواهد داشت. برای اثبات این موضوع شما را به تعداد کثیری از زبان آموزان که در مدارس شلوغ و پر جمعیت زبان آموخته اند و البته چیزی یاد نگرفته اند ارجاع می دهم.

۴- با ۱۰۰ کلمه متداول شروع کنید. همه واژگان یکسان نیستند. برخی بازده بهتری نسبت به سایرین دارند. به عنوان مثال، وقتی در بوئنوس آیرس زندگی می کردم، با مردی آشنا شدم که ماه ها با برنامه روزتا استون (Rosetta Stone) کار کرده بود (توصیه نمی شود). من چند هفته با یک معلم کار کرده بودم، اما از اینکه چگونه او با وجود ماه ها مطالعه و زندگی در آنجا نمی توانست حتی ابتدایی ترین مکالمه ها را انجام دهد تعجب می کردم.

بیشتر واژگانی که او یاد گرفته بود مربوط به وسایل آشپزخانه، اعضای خانواده، پوشاک و اتاق های خانه بود. اما نمی توانست از کسی بپرسد که در کدام قسمت شهر زندگی می کند.

با ۱۰۰ کلمه معمول شروع کنید و تا جایی که می توانید با آنها جمله بسازید. به اندازه ای گرامر یاد بگیرید که بتوانید این کار را انجام دهید و تا زمانی که تسلط کافی را بدست نیاورده اید دست از تلاش بر ندارید.

۵- یک فرهنگ لغت جیبی همراه خود داشته باشید. این کار بیش از آنچه تصور می کنید می تواند کمک کننده باشد. من یک برنامه فرهنگ لغت انگلیسی و اسپانیایی روی تلفنم دارم و در تمام مدتی که در کشورهای اسپانیایی زبان زندگی می کردم از آن استفاده می کردم. دو هفته اول در برزیل، تنبل بودم و برنامه انگلیسی-پرتغالی را دانلود نکردم. و علیرغم اینکه با اصول ابتدایی زبان پرتغالی آشنایی دارم، در طول این دو هفته به سختی مکالمه می کردم.


۱- مراجع (رفر‌نس‌ها) در صورت درخواست در دسترس خواهند بود”
این عبارت (References Available Upon Request) کاملا بی فایده است زیرا کارفرمایان در صورت نیاز به مراجع از شما درخواست خواهند کرد آنها را معرفی کنید. شما باید از قبل این موضوع را با همکاران سابق و اساتید دانشگاه خود در میان بگذارید.

۲- رزومه”
لازم نیست کلمه Resume” را در بالای صفحه قرار دهید زیرا حتی با یک نگاه گذرا می‌توان یک رزومه را شناسایی کرد. همچنین فایل رزومه” خود را با عنوان رزومه ارسال نکنید، بهتر است از نام و نام خانوادگی خود استفاده کنید. در این صورت پیدا کردن فایل رزومه شما برای استخدام کنندگان ساده‌تر خواهد بود.


۳- عناوین شغلی
(Duties Included) برای ارائه لیست شغل‌های قبلی استفاده می‌شود. نه تنها فضای رزومه شما را اشغال می‌کند بلکه می‌تواند این معنی را القا کند که شما بخاطر پول هیچ فرصت شغلی را از دست نمی‌دهید. سعی کنید به جای عناوین شغلی قبلی خود دستاوردها و مهارت‌های خاص شغلی خود را لیست کنید و از سایر متقاضیان پیشی بگیرید.

۴- اطلاعات شخصی
توجه داشته باشید که اطلاعاتی مانند ایمیل، شماره تلفن و آدرس را باید در رزومه خود قرار دهید. اما مواردی مانند روز تولد و عقاید مذهبی یا ی به هیچ وجه نباید در رزومه گنجانده شوند.

ممکن است در بعضی کشورها برای نگارش تاریخچه زندگی نیاز داشته باشید اطلاعات شخصی خود را ارائه کنید، به خصوص اگرمی‌خواهید برای اهداف مهاجرتی از آن استفاده کنید. اما در بیشتر ایالت‌های آمریکا کارفرمایان حق درخواست اطلاعات خصوصی را از افراد ندارند زیرا این اطلاعات ممکن است بر استخدام آنها تاثیر بگذارد.

۵- مهارت‌های آشکار
کارشناسان معتقدند مهارت‌هایی مانند کار کردن با ورد، اکسل و سایر برنامه‌های مشابه نباید در رزومه قرار داده شوند. زیرا امروزه این‌ مهارت‌ها برای تمام شغل‌ها ضروری محسوب می‌شوند. بنابراین اشاره به آنها در رزومه کاملا بی فایده است.

کارفرمایان تصور می‌کنند که شما این مهارت‌ها را دارید و از آنها به عنوان کلمات کلیدی برای بررسی متقاضیان استفاده نمی‌کنند.

یکی دیگر از مهارت‌های بدیهی که باید از رزومه حذف شود مهارت‌های ارتباطی هستند زیرا مفهوم آنها کاملا مبهم به نظر می‌رسد.

۶- اطلاعات تماس کارفرما
Employer Contact Information شامل ذکر آدرس و شماره تلفن کارفرمای فعلی کاملا غیر ضروری است. زیرا کارفرمای احتمالی شما تا زمانی که شما را انتخاب نکند تمایلی به بررسی آن نخواهد داشت. بنابراین این اطلاعات در این مرحله کاملا قابل حذف خواهد بود.

شماره تلفن و آدرس ایمیل کارفرمای شما می‌تواند موقعیت شغلی فعلی شما را به خطر بیندازد. تمام تماسها و ایمیل‌ها تحت نظارت قرارمی‌گیرند، بنابراین اگر نمی‌خواهید متهم به سرقت معنوی یا سوء استفاده از منابع تجاری شرکت شوید، بهتر است از استفاده از این خطوط ارتباطی خودداری کنید. اگر کارفرمای فعلی شما متوجه شود که به دنبال شغل دیگری هستید، ممکن است مجبور شوید زودتر از آنچه که برنامه ریزی کرده‌اید، از شغل خود کناره گیری کنید.


دست دادن در کشورهای انگلیسی زبان
در کشورهایی که دست دادن امری نرمال محسوب می شود، الگوی کلی به این شکل است که مردمی که دور از هم زندگی می کنند و در مناطق روستایی ساکن هستند، هنگام دست دادن بدن های شان کمی بیشتر از هم فاصله دارد. این به آن معناست که شما برای دست دادن؛ باید بازوی خود را به سمت فردی که با وی دست می دهید کشیده و بدن خود را کمی به سمت او خم کنید. این الگو نیز تا حدودی در انگلستان صحیح است، اما در کشورهای انگلیسی زبان حتی مردمی که در شهرهای بزرگ زندگی می کنند، هنگام دست دادن، بدن هایشان از هم فاصله بیشتری دارد و برای دست دادن کمی بدن خود را به جلو متمایل می کنند.

به جز زمانی که از دیدن فردی هیجان زده و احساساتی می شوید، دست دادن در حالت های عادی در انگلیس باید کوتاه باشد، به طوری که معمولاً دست ها سه بار بالا و پایین می رود. زمان هایی وجود دارد که دست دادن را می توان کوتاه تر انجام داد و فقط یک بار دست ها بالا و پایین می رود، برای مثال وقتی که شما گروه زیادی از افراد را می بینید که باید با همه شان دست بدهید و یا زمانی که بعد از تمام شدن جلسه ای دوباره در انتها دست می دهید. به طور کلی خیلی کوتاه شدن دست دادن بهتر از خیلی طولانی شدن آن می باشد. در حقیقت، دست دادن به مدت طولانی و یا بیش از حد بالا و پایین بردن دست ها، نشان دهنده عدم مهارت های اجتماعی است که در کشورهای انگلیسی زبان در شخصیت های کمدی استفاده می شود.

قدرت دست دادن از اهمیت ویژه ای برخوردار است؛ هم دست دادن بسیار محکم و هم دست دادن خیلی ضعیف جنبه ی منفی دارد. برای مثال، نحوه ی دست دادن امریکایی ها برای انگلیسی ها بسیار محکم تلقی می شود و گاهی اوقات این حرکت را به پای خشونت و جاه طلبی امریکایی ها می گذارند.

در انگلیس هنگام دست دادن؛ به جز دست راست از هر تماس فیزیکی دیگری اجتناب می کنند، برای مثال دست چپ اصلاً استفاده نمی شود. همچنین در آغوش گرفتن هم زمان خیلی به ندرت اتفاق می افتد. در کشورهای انگلیسی زبان، گرفتن ساعد شخص دیگر هنگام دست دادن معمولاً به این معنی است که: ” دیدار شما برای من واقعاً مایه ی افتخار است ” یا ” من همیشه مدیون شما هستم ” و تنها به زمانی اختصاص دارد که شخصی را ملاقات کنید که نقشی مانند قهرمان زندگی شما داشته است.

دست زدن به شانه افراد هنگام دست دادن؛ به نوعی معنای تسلی دادن بعد از یک اتفاق خیلی تلخ است و مثلاً می تواند به این معنا باشد: ” آیا بعد از دست دادن همسرتان؛ بهتر شده اید؟ ” از این رو این حرکت هم به ندرت اتفاق می افتد. برای اکثر مردم کشورهای انگلیسی زبان تماس اضافه هنگام دست دادن (که برخی امریکایی ها انجام می دهند) بدترین چیز ممکن است، چرا که تماس های فیزیکی اضافی برای مردم انگلستان آزار دهنده است و آنها این طور فکر می کنند که نشان دادن شور و هیجان بیش از حد، زمانی که با موقعیت فعلی / یا احساسات واقعی تان سنخیتی ندارد؛ می تواند ریاکارانه باشد.


مراحل گردش کار
این نوع گردش کار ۵ مرحله دارد:

آماده سازی فایل
پیش تجسم
ساخت
پیش چاپ
خروجی
نکات مهم قبل از شروع کار
اول از همه باید یک دفترچه یادداشت کنار دستتان بگذارید تا مراحل کار را روی آن بنویسید. به این ترتیب روند کارتان کاملا تحت کنترلتان است. توصیه می کنیم که برای ویرایش و پردازش عکس هایتان از نرم افزارهایی مثل فتوشاپ (Adobe Photoshop) یا لایت روم (Lightroom) استفاده کنید. ما هم در این آموزش از این دو برنامه استفاده می کنیم.

نکته مهم: اگر قرار است روی مجموعه ای از چندین عکس کار کنید باید همه مراحل را همزمان با هم انجام بدهید؛ بنابراین قبل از شروع کارتان، عکس هایی که قرار است پردازش شوند را جابجا کنید و تمام مراحل کار را روی همه تصاویر پیاده کنید.

علاوه بر این اگر عکس های حجم بالا می گیرید یا سبک عکاسی تان سریع است باید درباه نحوه پردازش تصاویرتان اطلاعات کافی داشته باشید. پیشنهاد می کنیم که همه موارد مربوط به کار با نرم افزار لایت روم را یاد بگیرید و از آن در پردازش حرفه ای عکس هایتان استفاده کنید.

آماده سازی فایل Raw
مراحل کلیدی برای آماده سازی فایل قبل از ویرایش شامل مراحل زیر است:

۱-پردازش پیشفرض ها

تنظیماتی را ایجاد کنید که شامل همه چیز بشود از جمله کالیبراسیون دوربین و لنز و تنظیم پروفایل رنگ پایه. برای پروفایل دوربین، حالت Faithful یا Neutral را توصیه میکنیم که قابل استفاده به صورت پیشتنظیم بر روی عکسهای ورودی به نرمافزار لایتروم (Lightroom) است تا بهترین نقطه شروع را در اختیار شما قرار بدهد. همچنین میتوانید از تنظیمات دستی دوربین و پروفایل لنز استفاده کنید.


۲- تنظیم تعادل نور سفید (white balance)

اساسا ایجاد نواحی سفید در تصویر با انتظارات ما از صحنه مطابقت دارد. نقطه شروع خوب برای این کار استفاده از گزینه تراز نور سفید یا وایت بالانس (White Balance Picker) برای انتخاب ناحیهای است که باید خنثی باشد. مراقب باشید چون رنگهای حافظه بسیار قوی هستند: درک ما از اشیا از جمله سایه روشن پوست بیشتر به شکلی است که تمایل دارد تا حالت خنثی (Neutral) را در نظر نگیرد. در حقیقت، اغلب عکسهایی که از نظر تعادل رنگ سفید کاملاً خنثی نیستند ترجیح داده می شوند.

۳- تنظیم تعادل رنگ

طیفهای متوسط رنگی از نظر ما بسیار مهمتر از رنگهای سفید در عکس هستند. تغییر تعادل نور سفید معمولاً منجر به اصلاح وضعیت تعادل در طیفهای متوسط رنگی میشود. به غیر از مواقعی که رنگها به شدت خارج از محدوده و ناسازگار هستند، معمولاً تنظیم تعادل طیفهای متوسط رنگی به بهترین شکل توسط برنامه فتوشاپ قابل انجام است.

۴– تنظیم تعادل نور سیاه

نواحی سیاه را طوری ایجاد میکنیم که با انتظارات ما از تصویر مطابقت داشته باشد. اینجا هم ااما لازم نیست نور سیاه حالت خنثی داشته باشد. اضافه کردن رنگ به نور سیاه باعث میشود تا سیاهتر به نظر رسیده و صفت یا حالتی را ایجاد کند. تنظیم تعادل رنگ برای ایجاد حس گرمی و تنظیم تعادل نور سیاه برای ایجاد حس سردی میتواند نگاهی ظریف به فرایند تقسیم رنگ داشته باشد. از تنظیمات تقسیم طیف رنگ (Split Toning) (در ادامه) استفاده کنید تا تعادل نور سیاه را تنظیم کنید.

۵- اصلاح نورگیری

هیچ تصویری به طور کامل نورپردازی شده نیست. برای کاهش تکه تکه شدن تصویر و حفظ حداکثر اطلاعات ممکن بر روی آن لازم است تا نقاط سفید و نقاط سیاه را تنظیم کنید. برای تنظیم نقاط سفید، دکمه Alt را نگه داشته و ابزار Exposure را بر روی تصویر کشیده (تصویر سیاه میشود) و رها کنید تا تصویر شروع به ایجاد شدن کند.


برای تنظیم نقاط سیاه هم دکمه Alt را نگه داشته و ابزار Blacks را بر روی تصویر کشیده (تصویر سفید میشود) و رها کنید تا تصویر شروع به سفید شدن کند. ابزارهای Recovery و Fill طیفهای رنگی بیشتری ایجاد میکنند ولی در عین حال باعث تغییر حالت اشباع هم میشوند بنابراین پیشنهاد میکنم آنها را به حال خود رها کنید.

۶- اصلاح روشنایی و کنتراست تصویر

تصویری متعادل و کمی یکدست ایجاد کنید. هایلایتها معمولا به طیفهای رنگی نیاز دارند و سایهها هم باید تفکیک شوند. در انجام کار عجله نکنید و فرصت بدهید تا کار انجام شود. صبر داشته باشید؛ این کار کمی طول میکشد. ابزارهای Brightness و Contrast در ترکیب با ابزارهای Exposure و Blacks راههایی کاملا قانونی برای انجام کار هستند ولی از نظر ما ضعیفتر از منحنی طیف هستند (که نقاط سفید و سیاه را نگه میدارد). منحنی طیف (Tone Curve) این امکان را فراهم میکند تا با استفاده از نقاط بر روی یک نمودار، کنتراست طیفهای رنگی را به خوبی تنظیم کنید. در مرحله آمادهسازی، بهترین کار این است که از تنظیمات جهانی کنتراست استفاده کنید. فقط الان وارد تنظیمات محلی کنتراست نشوید.


۷- وضوح (Clarity)

ابزار وضوح کمی حالت تیز شدن رنگها را در شعاعی وسیع اعمال می کند. این کار باعث میشود تا نقاط روشن، روشنتر و نقاط تاریک، تاریکتر به نظر برسند. حواستان باشد که استفاده از این ابزار ممکن است باعث ایجاد هاله شود. به طور کلی استفاده خیلی دقیق و مناسب از این ابزار کار سختی است.

۸- زنده بودن (Vibrance) و اشباعشدگی (Saturation)

ابزار Saturation بر روی تمام رنگها کار میکند در حالیکه ابزار Vibrance بیشتر بر روی رنگهایی عمل میکند که کمتر اشباع شدهاند تا اصطلاحا تصویر را زنده کند. این دو ابزار به کمک یکدیگر میتوانند برای ایجاد حالت اشباعشدگی مورد استفاده قرار بگیرند. برای ایجاد حالت هموار در اشباعشدگی، Vibrance را کاهش داده و Saturation را افزایش بدهید. برای ایجاد تفاوت در اشباعشدگی، Vibrance را کاهش داده و Saturation را افزایش دهید.

 

۹- تیز کردن رنگها (Sharpening)

تیز کردن مناسب و درست رنگها آخرین مرحله برای افزایش کیفیت کار است که به صورت محلی انجام میشود و عوامل متعددی را در چاپ عکس مدنظر قرار میدهد. چیزی که باید اینجا بگوییم این است که ابزار Sharpening فقط در نرمافزار لایتروم و برای گردش کار سریع و نه چندان تمیز مورد استفاده قرار می گیرد.

۱۰- تبدیل به عکس سیاه و سفید

راههای متعددی برای تبدیل یک تصویر رنگی به یک تصویر تکرنگ وجود دارد. برخی افراد تمایل دارند در همان گام اول از ابزار تبدیل عکس سیاه و سفید استفاده کنند ولی از نظر ما استفاده از این ابزار مانع میشود تا بفهمید انجام چه کارهایی بر روی تصویر ممکن است و در واقع منجر به حذف برخی انعطافپذیریهای فنی میشود. بهتر است از ابزار Before/After Split Screen با فشردن همزمان دکمههای Shift و Y استفاده کنید تا جریان طبیعی بین رنگها هنگام تبدیل رنگ حفظ شود. ابزارهای Recovery و Fill بر روی تصاویر سیاه و سفید خیلی عالی کار میکنند.

 

برای مطالعه ادامه مطلب کلیک کنید


Plugin-یا plug-in- یک برنامه ی کامپیوتری ست که با یک برنامه ی دیگر ادغام میشود تا ویژگی های جدیدی به برنامه اصلی اضافه کند و عملکردها را بهبود ببخشد. Adobe به شما اجاز میدهد تا فیلترهای پلاگین را از دیگر نرم افزارها در برنامه اش نصب کنید. بعضی از پلاگین های سازگار فتوشاپ، یک نصب کننده دارند که شما را در طول فرایند راهنمایی میکند؛ اما اگر پلاگین در فتوشاپ اضافه نشده باشد، چکار خواهید کرد؟ چگونه این فایل ها را نصب میکیند؟ این بسیار آسان است. همه ی کاری که باید بکنید، کپی یا دراگ کردن فایل ها به پلاگین از Adobe Photoshop است.

از دست ندهید: آموزش تصویری تمام فیلترهای عکس فتوشاپ که باید بلد باشید

پوشه ی Adobe به طور معمول در Program Files در ویندوز و در Applications در کامپیوترهای مک است. اگر شما فتوشاپ را در هر مکان دیگری نصب کرده اید، باید در آنجا پوشه ی پلاگین را جست و جو کنید. این را در خاطر داشته باشید که وقتی پلاگین های جدید نصب میکنید، فتوشاپ باید بسته شود. یا شما باید دوباره ادیتور را راه اندازی کنید. دفعه ی بعد که فتوشاپ را باز میکنید، پلاگین در منوی Filter در دسترس خواهد بود.


برای دسترسی به پلاگین در فتوشاپ، مطابق شکل بالا این مراحل را طی کنید: Filter -> AKVIS -> Enhancer

چند نکته ی کاربردی:
فتوشاپ پلاگین هایی که در زیرپوشه ها و زیرشاخه ها داخل پوشه ی پلاگین وجود دارد را شناسایی میکند. شما میتوانید فیلترهای خود را طبقه بندی کنید. فقط یک فولدر جدید بسازید و فایل ها را در آن قرار دهید.
فتوشاپ همچنین shortcuts (Windows) و alias (Mac OS) را با پوشه ها و زیرپوشه های پلاگین تشخیص میدهد. فیلترهای پلاگین را در هر پوشه ی دیگری در خارج از فتوشاپ نصب کنید و سپس یک shortcut برای .۸bf” file ایجاد کنید و در فولدر پلاگین قرار دهید. با shortcut میتوانید پلاگین هایتان را سریع و امن مدیریت کنید.
شما میتوانید additional plug-ins folder را در Preferences فتوشاپ انتخاب کنید. با دستور Edit در Windows یا Photoshop در Mac، سپس Preferences -> Plug-ins & Scratch Disk. Additional Plug-
سپس فولدر یا دایرکتوری را از لیست انتخاب کنید.

توجه: اگر شما فولدر پلاگین اضافی را در Photoshop 32 bit انتخاب کردید، اطمینان حاصل کنید که فولدر فایل های ۶۴ bit نداشته باشد، به عبارت دیگر شما با پیام error مواجه خواهید شد.

نکته: بعضی فیلترها به طور مستقیم در منوی اصلی فتوشاپ نمایش داده میشوند. –معمولا بین عنوان های Windows و Help. بعضی از پلاگین ها-که سایز عکس ها را تغییر میدهند- در منوی Automate ظاهر میشوند. برای مثال پلاگین Magnifier:

File -> Automate -> AKVIS Magnifier

 

برای مطالعه ادامه مطلب کلیک کنید


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها